تراوش های ذهن یک مشاور

«خواننده عزیز، کپی برداری از مطالب صرفا با ذکر منبع یا لینک مستقیم مجاز می باشد.»

تراوش های ذهن یک مشاور

«خواننده عزیز، کپی برداری از مطالب صرفا با ذکر منبع یا لینک مستقیم مجاز می باشد.»

داستان غرور (1)

به نظرم خیلی از واژه های رایج بین ما آدم ها واژه های غریبی هستند؛ ظاهر کاملا آشنایی دارند اما در واقع ناشناخته و ابهام آمیزند. با وجود اینکه در زبان و کلام ما کاربردشان زیاد است اما انگار در آگاهی ما جای دقیق و مشخصی ندارند و هرکس برداشتی منحصر به خودش از آنها دارد. "غرور" یکی از همین واژه ها است.

 

کوچک که بودم فکر می کردم این کلمه را می شناسم اما هرچه بزرگتر شدم از گوناگونی کاربرد آن در کلام مردم کم کم به این نتیجه رسیدم که نه من کلمه غرور را درست می شناسم و نه خیلی از اطرافیانم که آن را در حرفهایشان به کار می برند. با خودم گفتم مگر می شود چیزی در آن واحد هم خوب باشد هم بد؛ پس چرا فلان رفتار من از نظر فردی غرورآمیز است و ملامت شدنی و از نظر کس دیگری نشاندهنده خودباوری و ستودنی! یا چرا رفتارهای خاص فلان آدم در چشم من خوب و مطلوب و نشانه اعتماد به نفس جلوه می کند اما در چشم دوستم غرورآمیز و نامطلوب یا برعکس. این شد که تب پیدا کردن جواب این سوالات و حل این معما به جانم افتاد.

 

در آرزوی رسیدن به جواب در مرحله اول تلاش کردم از زاویه اخلاقی به غرور نگاه کنم و در این حوزه معنای دقیقش را جستجو کنم و در این مسیر به جاهایی هم رسیدم اما مرحله دوم این پرسشگری من مواجه شد با دوره تحصیلم در کارشناسی ارشد مشاوره و دید انسان شناسانه ای که مطالعات و تأملاتم در متون روانشناسی به من داد ذهن آماده من را سرانجام به جایی برد که توانستم با اطمینان و به طور شفاف و کاربردی درباره ویژگی های غرور فکر کنم و حرف بزنم و تفاوت بین غرور و اعتماد به نفس را هم برای خودم و هم برای دیگران تعریف کنم. در واقع به دست آورد گرانبهایی رسیدم که متاسفانه در متون اخلاقی سنتی چندان قابل دست یابی نیست و به دلیل زبان ناملموسش – که غالبا تجربی و شخصی است و نه جامع و علمی- حتی گاهی به ابهام و سردرگمی شما دامن می زند.

  

نمی دانم رسیدن به تعریف درست از غرور یا هر خصوصیت اخلاقی دیگر برای شما چقدر اهمیت دارد اما این را می دانم که اگر ندانید فلان صفت اخلاقی چیست و به چه حالتی از بودن شما اطلاق می شود و در عین حال مثلا ادعا کنید که: "من فلان ویژگی را دارم یا ندارم یا چقدر دارم" -جسارتا- مثل خیلی ها فقط حرف زده اید! حرفی که پشتوانه ای از علم و آگاهی ندارد. بنابراین ارزیابی شما درباره خودتان هرچه که باشد دلیل و شاخص معتبری برای پیش بینی رفتارهای بعدی و زندگی آتی شما نیست. پس اگر خودسازی را وظیفه خود می دانید و دنبال رفع مشکلات اخلاقی خودتان هستید و در عین حال نمی خواهید در دام چنین ادعاها و تصورات بی پایه ای بیفتید قبل از هر حرکتی در این مسیر به این نکته طلایی که یکی از حقایق بزرگ دنیای انسانهاست توجه کنید:

  

 

همه صفات انسانی در سیستم ارزشگذاری -به طور بالقوه- یک ماهیت دو قطبی دارند. به این معنی که یک خصوصیت خوب می تواند با تغییراتی به یک صفت بد تبدیل بشود در حالی که شکل ظاهری رفتار انسان در هر دو حالت تقریبا یکسان باشد. یعنی همان رفتاری که از شخصی سر می زند و با شرایط خاصی حکم سخاوت و بخشندگی دارد می تواند با شرایط دیگری و در مورد همان شخص حکم اسرافکاری، خودنمایی یا فخرفروشی یا... پیدا کند. می شود گفت همه مفاهیم اخلاقی روی برداری قرار دارند که به دو سر ارزشی مثبت یا منفی می رسد و سختی کار در این است که معمولا شرط اصلی برای تعیین موقعیت ارزشی یک رفتار روی این بازه، خصوصیات بیرونی آن نیست بلکه ویژگی های درونی آن است. تن صدای بالا موقع صحبت کردن با کسی می تواند از احساس غرور شما آب خورده باشد همانطور که می تواند به اعتقاد و باور قوی شما نسبت به گفته هایتان برگردد. چه کسی و چه طور می تواند خوب یا بد بودن این رفتار را تعیین کند؟ حکایت غرور هم چنین حکایتی است.

   

 

فعلا به این مقدمه مهم بیاندیشید تا بعد...

  

(ادامه دارد) 

نظرات 7 + ارسال نظر
سودابه پنج‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 01:43 ق.ظ http://ghalamestan91.blogfa.com

علاوه بر آن که بیان عالی داری، قلم بسیار زیبایی هم داری، پردازش خیلی خوب و دقیقی در مطالبت هست، خیلی خوش حالم که می نویسی.

ممنون سودابه جان، خیلی خوشحالم که چنین نظری درباره نوشته هام داری. راهنمایی های خوبت رو دریغ نکن هرچی باشد خودت اهل فنی و نظراتت بسیار برام ارزشمنده

اعتدالی شنبه 3 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 03:59 ب.ظ http://etedali.mihanblog.com

نوشته های خوبی دارید.
گرچه بازی کلمه ها یه بازیه اما از نظر ریشه ای غرور به نوعی فریب برمیگرده با جنبه ای منحصرا منفی. درحقیقت جنبه منفی اعتماد بنفس. توهمی در خودبزرگبینی.
(این نظر رو بعد از خوندنش میتونید حذف کنید.)

بسیار عالی...
متشکرم.

محمد یکشنبه 11 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 01:02 ق.ظ

سلام خانم زاهرا جم
دوست خوبم مطلبت خیلی خوبه وقتیی وارد سایتت شدم داستان غرور 4 رو میخوندم که حیفم اومد سر سری بخونم تصمیم گرفتم از غرور یک شروع کنم، هر قدر به غرور 4 نزدیکتر میشدم اشتیاقم به خوندن مطالبت بیشتر میشد ممنونم که وقتم رو با مطلب مفیدت پر کردم بدرود

iranianislamicmba جمعه 3 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 01:13 ق.ظ

سلام.متن شما رو اتفاقی خوندم.از سایت اقای وکیلی در حال دیدن بودم که سر از اینجا دراوردم
این کامنت رو وقتی برای بار دوم میام سر میزنم مینویسم
دوباره سر زدم تا بنویسم:
اولا تعجب کردم که نویسنده این متن یک خانمه.چون اساسا بعید بنظرم میرسید که یک خانم همچین دیدی نسبت به حق و حقیقت داشته باشه.البته من خودم سوالی دارم که ایا دید خانمها و برداشتشون از دین با دید اقایون یکسان هست یا نه
بگذریم.اومدم بنویسم که خوشحالم کسی در مسیر حق هست ودغدغه خودسازی داره.البته این طبیعیه که یک انسان در این مسیر قرار داشته باشه و باید از کسی تعجب کرد که .....
بقول استاد عرفانم مسیر حق اسونه چون تنها راهیه که جواب میده
البته خوشحالم که در این مسیر هستید اما این یک فریم از زندگی شماست و عاقبت کار الله اعلم.فراموش نکنیم خوف و رجا دو بال حرکت در این مسیر هست و هردو در کنار هم انسان رو به مقصود میرسونه.
خوف از این جهت که خدایی ناکرده بعد از قدرت های که از طی طریق کسب میکنیم (پیمودن راه حق توجهات و نیروهایی رو برای اانسان به ارمغان میاورد که کار درست این است که نسبت به انها بی تفاوت باشیم)فک نکنیم تو این عالم کاره ای هستیم (در اثر توجه به این نیروها و قدرتها این اتفاق اشتباه میفته)
مطلب بعدی اینکه من خودم مطلب مینوشتم اما بعدا احساس خوبی نسبت به کارم نداشتم
احساس میکردم این صحبتها باید با همدلان صورت بگیره و طرح ان برای همگان مثل دادن چلوکباب به یک نوزاد باشه .شاید
وتصمیم گرفتم دوستانی پیدا کنم که عارفانه هامو تو جلسات مشترکمون در قالب گپ مطرح کنم
مطلب بعدی من خودم شیوه استادم رو خیلی میپسندم ایشون جلسات پرسش و پاسخ دارن و تا کسی ازش سوالی نپرسیده حرفی نمیزده و خطابه نمیکنه
خودش میگه اگر واقعا طرف سوال داشته باشه و دنبال بازی نباشه و دغدغه داشته باشه برای پیدا کردن سوال این در رو اون در میزنه
اما اگر بدون درخواست طرف گفته بشه از ارزشش کم میشه و فایده ای هم نداره
ای کاش برسه روزی که در محرم بشینیم و بجای غم غصه مداحانمون از زیبایی که خانم زینب میدید صحبت کنیم و کیف کنیم
اینجا میخوام قسم بخورم که دردهای کربلا برای ما درد بود درد حسین چیز دیگری بود
بقول استادم بهشت و جهنم از همینجا شروع میشود و حسین اینجا در بهشت بود وبهشت جایی بود که تالم و رنج به انجا راه ندارد
ای کاش در شب قدر بنشینیم و در مورد ان شب بزرگ گپ بزنیم که شب قدر یعنی چه؟چه اتفاقی در ان میفتد
ایا نباید در ان شب به قدر انسان افزون گردد ؟این فزونی قدر انسان ماحصل چیست؟
از راه حق بگوییم.راه حق چیست؟جز همنوایی با اهنگ هستی؟
گفتنیها زیاد است
چه کیفی میده تو بهشت بشینیم و همه یه حرف بزنیم.همه باهم رشد کنیم.همه کیف کنیم و از وجود مسرت داشته باشیم.
ببخشید زیاد شد
یه نکته :صحبت هایی که از استادم نقل کردم خودم هم فهم کردم
در پناه حقیقت

شهیده سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:45 ب.ظ

سلام .ممنون بابت مطلبتون.
راستش رو بخواید یکی از دوستام همچین تلنگری بهم زدودرصددبرومدم تا معنای غروررو از نظراشخاص مختلف وهمچنین از نظراخلاقی مورد بررسی قراربدم.برای همین اولین کارم نظرسنجی راجع به خودم بود.متوجهشدم با توجه به شناختی که از افراد داشتم هرکس براساس شخصیت خودش غروررومعنی کرد و یکی منو ادم مغروروخودخواه دونست ودیگری گفت اصلا چنین یژگی ای رو ندارم.جوابهای متنوع باعث شدهمین سوالایی که دراین مطلب مطرح شدبرای من هم پیش بیاد.هنوزکه نوشته هارو کامل نخوندم.مطمئنامیتونه بهم کمک کنه.

×××× سه‌شنبه 24 دی‌ماه سال 1392 ساعت 12:02 ب.ظ

واقعا به نظر من غرور چیز خیلی خوبی است همیشه سعی می کنم ادم مغروری باشم البته از نوع خوبش

المیرا شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 08:07 ب.ظ

خوب بود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد