تراوش های ذهن یک مشاور

«خواننده عزیز، کپی برداری از مطالب صرفا با ذکر منبع یا لینک مستقیم مجاز می باشد.»

تراوش های ذهن یک مشاور

«خواننده عزیز، کپی برداری از مطالب صرفا با ذکر منبع یا لینک مستقیم مجاز می باشد.»

داستان غرور (5)

سوال اولی که با طرح آن وارد داستان غرور شدم، یادتان هست؟ فرق غرور و اعتماد به نفس. دو مفهومی که بسیاری از اوقات با هم اشتباه گرفته می شوند و جا به جا کردن ارزشمندی خودباوری و بی ارزش بودن غرور منشأ مشکلاتی می شود که هم خود فرد و هم جامعه پیرامونش را دچار عدم توازن و آشفتگی می کند. (اصولا به کار گرفتن هر مفهومی در غیر از جایگاه معنایی آن و به تعبیری استفاده جعلی از واژه ها و تحریف آنها، ذهن و روان انسان ها را آلوده می کند و به دنبالش ناهنجاری ها و بدرفتاری ها را موجب می شود.)  حالا زمان آن رسیده که مستقیما به سراغ این پرسش بروم تا تعریف دقیق غرور و اعتماد به نفس مشخص بشود.  

 

  

یادآوری می کنم که برای روشن شدن این تعاریف با دو مفهوم «خود واقعی» و «خود ایده آلی» سر و کار داریم که اولی منشأ رشد سالم و طبیعی انسان است و دومی نتیجه دور شدن از خود واقعی و از دست دادن وحدت و یکپارچگی درونی و ساخته و پرداخته تخیل فرد برای جبران کمبودها و ضعف هایی است که به زعم او مانع رشد و پیشرفت هستند و باید پنهان شوند. چنین فردی اگر سختکوش و مصمم باشد به احتمال زیاد بعد از ایجاد شدن خود ایده آلی به بخشی از پیشرفت ها و موفقیت های مورد انتظارش می رسد اما احساسی که پیدا می کند چیزی به اعتماد به نفس و آرامش واقعی او اضافه نمی کند اما به او احساس غرور می دهد. غروری که نظریه پرداز و روان شناس مشهور کارن هورنای آن را «غرور عصبی» نامیده است و این نوشتار با بهره گیری از ساختار اندیشه او به اینجا رسیده است. 

 

 

مهم ترین فرق غرور (یا غرور عصبی) و اعتماد به نفس واقعی این است که اعتماد به نفس بر مبنای صفات، فضائل و استعدادهای واقعی ای است که در انسان وجود دارد اما غرور از نتایج خود ایده آلی و احساسی بی اساس است که یا بر مبنای شایستگی های کاملا تصوری و تخیلی است، یا اگر واقعا شایستگی هایی هم در شخص هست، احساس غرورش نسبت به آنها خیلی مبالغه آمیز و بی تناسب است. 

 

  

هسته مرکزی احساس غرور، اضطراب و تشویش دائمی ای است که شخص برای کنترل و آرام کردن آن خود را مجبور به کسب چنین احساس غروری می بیند و امیدوار است که با رسیدن به آن و مقایسه کردن وضعیت خودش و دیگران -که مهم ترین معیار ارزیابی های او هستند- از خودش راضی شود و آرام بگیرد. به همین دلیل است که انسان مغرور به شدت تشنه و حریص «کسب عظمت و افتخار اجتماعی» و غلبه و برتری بر دیگران است. در حالی که مبنای اعتماد به نفس واقعی معمولا دارایی های معنوی و درونی است که شخص، خود قادر به تجربه و درک آنهاست. دارایی هایی که ممکن است جلوه خاصی در بیرون از خود فرد نداشته باشند و با توجه به مقیاس های رایج اجتماعی اغلب نمی توانند وسیله کارآمدی برای تقویت احساس خودنمایی و برتری جویی در میان مردم و کسب تمجید و تحسین آنها باشند. 

 

 

اگر بخواهم به نمونه هایی از چنین دارایی هایی اشاره کنم باید بگویم داشتن احساس آرامش و طمأنینه قلبی، داشتن ایمان واقعی، یا باورها و اعتقادات محکمی که انسان را در شرایط دشوار زندگی هم پابرجا و آرام نگه دارد، داشتن احساسات پرشور و نشاط و اشتیاق واقعی، برخوردار بودن از احساس مسئولیت کافی در قبال زندگی و سرنوشت خود و متوسل نشدن به شیوه های مختلف برای شانه خالی کردن از آن، احساس توانمندی ذهنی و داشتن قدرت عقلانی کافی برای مدیریت کردن امور زندگی که رابطه صادقانه با خود و دنیا، همینطور رابطه موثر و سازگارانه با افراد خانواده و اطرافیان و خلاصه مردم دنیا جزء مهمی از آن محسوب می شود، داشتن آمادگی های روحی لازم برای همه اتفاقات پیش رو؛ خوب یا بد و توقف نکردن و راکد نشدن حتی در بدترین شرایط مثال های خوبی از چنین داشته هایی هستند. 

 

  

دارایی هایی از این دست به خودی خود و بدون آنکه شخص را وادار به جاه طلبی ها یا تلاش و تقلای طاقت فرسا و برتری جویانه کنند احساس اطمینان لذت بخشی را در درون فرد زنده می کنند که می توانیم تعبیر زیبای «اعتماد به نفس» را به آن اطلاق کنیم. این احساس بر خلاف احساس غرور مستقل از تأیید بیرونی و متکی به درک و رضایت خود فرد است و از مقایسه کردن ها و قضاوت های نادرست دیگران، چندان متأثر نمی شود و آسیب نمی بیند. 

  

 

شخصی که اعتماد به نفس دارد شاید در حد معقول و منطقی نه حریصانه- به دنبال کسب محبوبیت و حیثیت و قدرت اجتماعی باشد اما اگر به هر دلیل به این هدف نرسد یا پس از رسیدن، این موقعیت را از دست بدهد احساس بی ارزشی محض و بیچارگی نمی کند. چرا که از ابتدا مبنای اصلی حس ارزشمندی او این دست آوردهای بیرونی نبوده است. اما احساس غرور شخصی که دچار غرور عصبی است یا مربوط به چیزهایی است که دارد و در جامعه نشانه حیثیت، شهرت، آبرو و پرستیژ است؛ یا ناشی از صفات و خصوصیاتی است که ندارد اما در تصور و تخیل به خودش نسبت می دهد و فکر می کند که واجد آنهاست و هر چیزی که باعث متزلزل شدن تصور «مهم بودن» او شود، مثل از دست دادن موقعیت مالی، شغلی یا ارتباط و معاشرت با افراد سرشناس یا مورد انتقاد قرار گرفتن و نادیده گرفته شدن از طرف دیگران به سرعت او را دچار احساس بی ارزشی و درماندگی شدید می کند. به عبارت بهتر، غرورش را جریحه دار می کند. البته فراموش نکنید باز هم این امکان وجود دارد که خود را توجیه کرده و با فرافکنی ها در ظاهر مقاوم جلوه کند. 

 

جالب تر این است که شخص مغرور ممکن است از استعدادهای خوبی مثل هوش بالا، سختکوشی، پشتکار یا مهارت های حرفه ای برخوردار باشد اما آنقدر برایش بی اهمیت است که گویا توان لذت بردن و خوشحال شدن به خاطر این داشته ها را ندارد. آخر، غرور وی بر مبنای خود ایده آلی است که دارنده خصوصیات ممتاز خارق العاده است. در واقع او نسبت به چیزی مغرور است که ندارد! 

 

 

(ادامه دارد)                             

نظرات 3 + ارسال نظر
rainman سه‌شنبه 13 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 08:25 ب.ظ

واقعا عالی بود
خیلی خیلی متشکرم
مدتها بود که درگیر این مسئله بودم , خیلی کمک کرد

خواهش می کنم
موفق باشید

Afshin سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 03:52 ب.ظ

عالی بود ممنون ؛
اگه میشه راههای رسیدن به اعتماد به نفس واقعی و درمان غرور عصبی را توضیح دهید
با تشکر

خواهش می کنم... نشدنی نیست اما واقعا سخته آن هم در فضای محدود وب. از طرف دیگه فعلا مایلم از این بحث فاصله بگیرم و منتظر دریافت بازخوردها و سوالات بیشتر شما دوستان باشم

r چهارشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 07:02 ب.ظ

میشه راه‌ های درمان غرور عصبی رو هم توضیح بدید؟(با تشکر)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد